-
شاهین سپنتا: جشن مهرگان
1388,07,11 05:42
فروز آتش بهی، فراز نور و روشنی که این جشن روشنی ست، بهین جشن مهرگان قیام کاوه پاس دار، پیام کاوه یاد دار که این جشن میهنی ست، بهین جشن مهرگان برید دست تازیان، گسست بند بندگی که این جشن همرهی ست، بهین جشن مهرگان شکست یوغ بردگی، گذشت سرسپردگی که این جشن سروری ست، بهین جشن مهرگان نهال دین پا گرفت، شکفت غنچه بهی که این...
-
هما ارژنگی: جشن مهرگان
1388,07,11 05:34
زر می چکد خدا را از شاخه های زرین بر قله دماوند مهر خجسته را بین همپای گام پاییز، بر زورقی دُرافشان آمد که تازه دارد عهد وفای یاران مهرآمد و صلا زد، یاران مهربان را آمد که هدیه آرد، افسونگر خزان را آمد که بازگوید، از کاوۀ دلاور از شاه افریدون، ضحاک تیره گوهر آمد که بر تو خواند، آیین پهلوانی اندر نبرد دیوان ، مردانه...
-
ادیب برومند: مهرگان
1388,07,11 05:30
مهربان شو که مهرگان آمد مهرگان شاد و مهربان آمد شادمان باش و مهربانی کن شادی و مهر توامان آمد مهرگان جشن شادمانی هاست شاد از آن باغ و بوستان آمد بار دیگر به شیوه ای دلخواه باغ و گلزار، دلستان آمد جشن فرخنده ی نیاکان است زین سبب راحت روان آمد یادگاری ست از قوی دستان که خوش از عهد باستان آمد گل که پژمرد از حرارت تیر از...
-
شاهین سپنتا : مهرگان میهن
1388,07,11 05:23
بار دیگر مهرگان از ره رسید یادمان کاویان از ره رسید مهرگان دُردانه دیرین ماست مهرگان پیشینه شیرین ماست مهرگان آغاز راه کاوه بود کاوه یک ایرانی آزاده بود کاوه پولادین و نیک اندیش بود پور پاک دودمان خویش بود با تلاش و کوشش آن رادمرد کاوه ی آهنگر ِ آزاد مرد خاک پاک سرزمین آریا سرزمین مردمانِ پارسا با درفش کاویان از بند...
-
توران شهریاری: مهر و آیین میترا
1388,07,11 05:20
ای مهر، ای نام دلارام و دل انگیز آیینه ی سیمای رازآلود پاییز از ایزدان پاک درگاه خدایی پیمان نگهدار نژاد آریایی نور و فروغ جاودان در سینه داری در سینه ی خود پرتوی دیرینه داری گردونه ی خورشید را بر عرش راندی در آسمان ها مرکب خود را دواندی تابانده ای هر جا فروغ زندگانی از توست نور و روشنی و شادمانی گستردهای مهر و وفا...
-
قدسی قاضی نور : بلبل با ترانه به باغ رفت!
1388,06,29 11:04
توفان قداره بست به باغ رفت شکست خورد! بلبل با ترانه به باغ رفت فاتح شد!
-
فریدون مشیری: ای خشم به جان تاخته!
1388,06,27 03:01
اى خشمِ به جان تاخته، توفانِ شرر شو ای بغض گل انداخته، فریاد خطر شو ای روی برافروخته، خود پرچمِ ره باش ای مشت بر افراخته، افراخته تر شو ای حافظِ جانِ وطن، از خانه برون آی از خانه برون چیست که از خویش به در شو گر شعله فرو ریزد، بشتاب و میندیش ور تیغ فرو بارد، ای سینه سپر شو خاک پدران است که دستِ دگران است هان ای پسرم،...